
در روایت زیبایی حضرت باقر ـ علیه السّلام میفرماید: چهار چیز است كه عقوبتش زودتر از هر چیز میرسد. 1ـ كسی كه به او احسان كنی و در عوض نیكی با تو بدی كند. 2ـ كسی كه تو به او ستم نكنی و او به تو ستم كند. 3ـ كسی كه در امری با او عهد كنی تو وفا كنی و او به تو مكر و خیانت كرده، به آنچه عهد كرده وفا نكند. 4ـ كسی كه به رحم خود صله كند و آن رحم از او ببرد. (خصال شیخ صدوق)
وفای به عهد و پیمان یكی از فرایض و از جمله آداب معاشرت و حسن سلوك با مردم به شمار میرود که در قرآن مجید و روایات اسلامی به این امر فوق العاده اهمیّت داده شده است.و البته از گناهانی كه به كبیره بودنش تصریح شده، وفا نكردن به عهد و پیمان است چنانچه حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ بر كبیره بودنش به آیه 25 از سوره رعد استشهاد میفرماید «كسانی كه پیمان خدای را پس از بسته شدنش میگسلند و میبرند آنچه خداوند امر به پیوند آن فرموده و در زمین فساد میكنند برای ایشان دوری از رحمت خداست و بر ایشان سرای بدی است كه دوزخ است.»
پیمان شكنی نفاق میآورد!
در زیارت اربعین، از حادثهی عاشورا چنین گزارش شده است که؛ کسانی برای کشتن امام حسین (علیه السلام) همدست و همداستان شدند که دنیا فریبشان داد و بهرهی خویش را به چیزی فرومایه و بیارزش فروختند و آخرت خود را به بهای ناچیز و اندک معامله کردند و از روی تکبر، در هواپرستی خود غوطه خوردند و تو و پیامبرت را به خشم آورده، پیروی از اهل دشمنی و نفاق کردند. در بزرگی این گناه همین بس كه نفاق را در قلب میرویاند و ساعت مرگ با كفر مرده و در زمرهی منافقین محشور میگردد. بنابراین پیمان شكنی و دروغگویی سبب نفاق است كه در دل میماند و با آن شخص میمیرد.رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نزدیکترین شما (مسلمانان) به من در روز قیامت، راستگوترین شما در سخن گفتن و اداءکنندهترین شما در امانت و با وفاترین شما در عهد و پیمانهاست. «أمالی ـ شیخ طوسی، ج 1، ص 233 »
و در روایت زیبایی حضرت باقر علیه السّلام میفرماید: چهار چیز است كه عقوبتش زودتر از هر چیز میرسد.
1ـ كسی كه به او احسان كنی و در عوض نیكی با تو بدی كند.
2ـ كسی كه تو به او ستم نكنی و او به تو ستم كند.
3ـ كسی كه در امری با او عهد كنی تو وفا كنی و او به تو مكر و خیانت كرده، به آنچه عهد كرده وفا نكند.
4ـ كسی كه به رحم خود صله كند و آن رحم از او ببرد. (خصال شیخ صدوق)
یک سوال: چرا مردم کوفه بیعت خود را با امام حسین (علیه السلام) شکستند؟
با این همه سفارش و تاکید به مسئله وفای به عهد در آموزههای وحیانی دین اسلام بعضی مسلمانان عهد شکنی را پیشهی خود ساختند. در طول تاریخ بارزترین مصداق خلف وعده و عهدشکنی، به نظر حقیر، بیعت شکستن مردم کوفه با امام حسین علیه السلام است.
در موضوع بیوفایی و بیعتشکنی مردم کوفه پس از دعوت امام حسین (علیه السلام) و یاری نکردن آنحضرت در برابر یزید عوامل متعددی دخالت داشته است؛ که به مهمترین آنها اشاره میشود:
1- حُب دنیا و طمع:برخی از آنانی که از امام حسین (علیه السلام) دعوت کرده بودند در واقع درد دین نداشتند، بلکه طمع و حُب دنیا و ریاست و اینکه شاید در سایه حکومتشان به خواستههای دنیایی خود برسند، انگیزه آنان برای چنین دعوتی بود.
امام حسین (علیه السلام) میفرماید: «همانا مردم دنیاپرستند و دین از سر زبان آنها فراتر نرود و دین را تا آنجا که زندگیشان را رو به راه سازد بچرخانند و چون در بوتهی آزمایش گرفتار شوند دینداران اندک گردند».[1] این کلام امام (علیه السلام) به همین طمع و حرص مردم به دنیا اشاره دارد. طبیعتاً چنین افرادی زمانی که اوضاع را بر وفق مراد ندیدند، از دعوت خود عقبنشینی کردند.
دنیاطلبی به ویژه از راه حرام، هدیههای نامشروع و غذاهای حرام ، هم دلها را از دریافت هدایت و حق محروم مینماید، هم، دینداری و تعهد را کاهش میدهد و عمل به وظیفه را در بوته فراموشی میسپارد.
امام حسین (علیه السلام) میفرماید: «همانا مردم دنیاپرستند و دین از سر زبان آنها فراتر نرود و دین را تا آنجا که زندگیشان را رو به راه سازد بچرخانند و چون در بوتهی آزمایش گرفتار شوند دینداران اندک گردند».
امام حسین (علیه السلام )، روز عاشورا خطاب به سپاه کوفه و نکوهش آنان که نه به سخن حقش گوش میدهند و نه دعوتش را میپذیرند، رمز چنین رویکردی را همین گرایش به دنیای حرام میداند و میفرماید: «همهی شما مرا سرپیچی میکنید، به سخنم گوش فرا نمیدهید. حق دارید! چرا که تحفهها و هدیههاتان همه از حرام است و شکمهایتان از حرام پُر شده است، پس بر دلهای شما مُهر خورده. وای بر شما چرا ساکت نمیشوید، چرا گوش نمیدهید و نمیشنوید».[2]
در زیارت اربعین، از حادثه عاشورا چنین گزارش شده است که؛ کسانی برای کشتن امام حسین (علیه السلام) همدست و همداستان شدند که دنیا فریبشان داد و بهرهی خویش را به چیزی فرومایه و بیارزش فروختند و آخرت خود را به بهای ناچیز و اندک معامله کردند و از روی تکبر، در هواپرستی خود غوطه خوردند و تو و پیامبرت را به خشم آورده، پیروی از اهل دشمنی و نفاق کردند.[3]
2- تهدید و تطمیع: عبید الله بن زیاد بسیاری از بزرگان کوفه را با تطمیع و گروهی را با تهدید از یاری امام باز داشت. بافت قبیلهای و عشیرهای کوفه چنین اقتضا میکرد وقتی سران قبیلهای از صحنه خارج شدند، اعضای قبیله هم به پیروی از آنها صحنه را ترک کرده و به خاطر هراس از آینده شغلی و وضعیت خانواده و … بیعت خود را نقض کنند.[4]
3- نادانی و جهل:برخی افراد به علت نداشتن تحلیلی درست از اوضاع سیاسی و اجتماعی، به چیزی روی میآورند که صلاح دین و دنیای آنان در آن نیست. برخی از کوفیان اینگونه بودند و امام حسین (علیه السلام) نیز در کلام خویش، یکی از علل نقض بیعت کوفیان را همیننابخردی و نادانی کوفیان معرفی میکند: «اى کوفیان! زشتیتان باد و بینوایى! سختیتان باد و نابودى! شما سرگشته ما را به فریاد خود طلبیدید و چون آماده آمدیم، شمشیر دست ما را بر ما تیز کردید! و آتشى را که بر دشمنان ما و شما شعلهور بود بر ما افروختید! شما بی آنکه از ما گناهى دیده باشید صبح کردید، در حالى که دشمنى ما را بر آشتى برگزیدید و به عناد ما شتافتید و به سبب گرایش به فساد، بیعت ما را رها کرده، از روى نادانى و پیوند با سرکشان امّت و بازماندگان احزاب و دورافکنان کتاب خدا آنرا شکستید!…» (ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب (علیه السلام)، ج 4، ص 110)