شورای فرهنگی
  • پخش زنده‌
  • شورای فرهنگی
  • صفحات ویژه
    • دهه محرم
    • عید غدیر
    • روز عرفه
    • عید قربان
    • سوّمین شهید محراب آیت الله صدوقی
    • شهید بهشتی
    • واکسن “کووایران برکت”
    • ولادت امام رضا (ع)
    • رحلت امام (ره) و قیام ۱۵ خرداد
    • انتخابات 1400
    • ولادت امام حسن مجتبی(ع)
    • ماه مبارک رمضان
    • اعیاد شعبانیه
    • آغاز قرن امید (نوروز ۱۴۰۰)
    • مبعث رسول اکرم (ص)
    • ولادت امیرالمومنین(ع)
    • فجر پیروزی
    • فاطمه زهرا(س)
    • سالروز شهادت سردار سلیمانی
    • حضرت زینب (س) و روز پرستار
    • شهدای هسته‌ای
    • هفته بسیج
    • هفته‌ی وحدت
    • امامت حضرت مهدی (عج)
    • 28 صفر
    • اربعین
    • هفته دفاع مقدس
  • آموزش
    • سیره‌ی نبوی
    • روشنگری
    • پرسمان
    • عبرت
    • مدرسه‌ی قانون
    • مهارت‌های زندگی
    • مدیر موفق
    • زلال احکام
    • مبانی اندیشه اسلامی
  • اخبار و رسانه
  • آرشیو برنامه‌ها
  • تماس با ما
  • جستجو
  • منو منو

11 تیرماه 136، روز معراج

آثار شهادت را بنده (نزدیکان شهید) از روز دوشنبه در ایشان می‌دیدم این‌طور که در بین دعاهایشان که می‌خواندند مرتب می‌شنیدم که می‌فرمودند خدایا شهادت را نصیب من بگردان و از این فیض مرا محروم نگردان البتّه با این خدماتی که ایشان به اسلام کردند شهادت برای ایشان خیلی به جا بود ولی فعلاً زود بود. وجود ایشان برای انقلاب خیلی ضروری بود ولی خدا لعنت کند دشمنان اسلام را که کسانی را چون قاتل ملعون رو سیاه تحریک کردند و این‌طور باعث شهادت ایشان شد و ایشان دو هفته‌ای بود که البتّه در یزد بودند و برای نماز جمعه حتی‌المقدور خودشان می‌رفتند ولی این دو هفته گذشته به علت ضعف که داشتند نرفته بودند ولی جمعه دهم ماه مبارک رمضان را می‌خواستند خودشان بروند که حتّی از قرآن هم استخاره کردند خوب آمد که دیگر عازم شدند که بروند و حدود ساعت ۵/۱۱ بود که از خواب بیدار شدند و رفتند برای غسل جمعه و پس از آن سریعاً به مسجد رفته بودند. خلاصه خودم را به مسجد رساندم و پس از اقامه‌ی نماز و خطبه‌ها من تقریباً چند متری بیش‌تر با محل انفجار فاصله نداشتم و از جا بلند شدیم که ایشان از جلویم رد بشوند و به دنبالشان برویم تا پای ماشین که یک‌دفعه دیدم صدای آهی از ایشان بلند شد و بلافاصله صدای انفجاری به گوش رسید که تقریباً هم زمان بود و ناگهان دیدم بله جنازه‌ی ایشان را مردم می‌برند و پیراهن و لباس ایشان کاملاً غرق به خون شده و اصلاً دیگر چیزی نفهمیدم و این‌جا بود که فکر کردم آن منافق از خدا بی‌‌خبر هم یکی از افراد نمازگزار بوده که بعد فهمیدم که این جنایت را همین رو سیاه ملعون انجام داده است. من هم شروع کردم به سرو سینه زدم و بی‌تابی می‌کردم در این حین مرا بردند دفتر آیت الله صدوقی و من دیگر تا شب هیچ چیز نفهمیدم و حالت گیجی به من دست داده بود که بعد آقازاده شهید بزرگوار یعنی حاج آقا شیخ محمد علی آمدند و من ایشان را بوسیدم سپس جنازه شهید را از بیمارستان افشار آوردند و آقایان حجت الاسلام جناب آقای راشد و انوری جنازه را غسل جبیره دادند و بعد تیمم دادند تا ساعت ۶ صبح فردا یعنی شنبه که برای تشییع و دفن آماده شده بود .

            

تمامی حقوق این سایت مربوط به دبیرخانه شورای فرهنگی ستاد اجرایی فرمان حضرت امام (ره) می باشد.
روزشمار زندگی سوّمین شهیدمحرابپیام حضرت امام خمینی(ره) به مناسبت شهادت سوّمین شهید محراب...رفتن به بالا