

رسول خدا(ص) هر چه به چهل سالگی نزديك میشد، بيشتر در تنهايی و خلوت خود به سر میبرد تا در اوضاع و احوال عالم خلقت بيشتر تفكّر كند.
در این ایّام در كوه حِرا و در غار معروف آن به تنهايی و عبادت به سر میبرد و اوقات فراغت و به ويژه ساعاتی از شب را نيز به تماشای آسمان و ستارگان و خلقتِ كوه و صحرا و بيابانها و تفكّر در آنها میگذراند.
روزها را روزه میگرفت و به اعتكاف میگذرانيد و به اين ترتيب صفای روحی بيشتری پيدا میكرد و آمادگی زيادتری برای فرا گرفتن وحی الهی و مبارزه با شرك و بتپرستی پيدا میكرد.
بيست و هفت روز از ماه رجب گذشته بود و رسول خدا صلی الله عليه و آله در غار حِرا بود و اتفاقاً علی عليه السلام و جعفر، برادرش نيز برای ديدن حضرت محمّد صلی الله عليه و آله و يا به منظور شركت در اعتكاف آن حضرت به غار آمده بودند و در جوارِ حضرت بودند.
جبرییل وارد شد،جبرییل پس از قرائت بسم الله الرحمن الرحیم، از آن حضرت(ص) خواست که نام خدا یعنی بسم الله الرحمن الرحیم را قرائت کند و آن را به زبان آورد.
محمّد نحوهی قرائت نام خدا را پرسید: ما اقرا؟ یعنی چه بخوانم؟ جبرئیل بار دیگر تکرار کرد و گفت: “بسم الله الرحمن الرحیم اقراء بسم ربک الذی خلق” نام خدایت را قرائت کن و بگو بسم الله الرحمن الرحیم.
حضرت علی بن ابیطالب(ع) در نهجالبلاغه، خطبهی ۱۹۰ آن روز را این گونه روایت میکند:
من نور وحی و رسالت را میبینم و بوی نبوّت را استشمام میکنم و به درستی که صدای زوزهی شیطان را هنگام نزول وحی بر آن حضرت شنیدم، پس عرض کردم” این صدای ناله چیست؟” حضرت محمّد(ص) فرمود: “این شیطان است که به درستی از عبادت کردن بندگان نسبت به خود مأیوس شده است و تو ای علی(ع) میشنوی آن چه که من میشنوم و میبینی آن چه را که من میبینم الا این که تو پیامبر نیستی بلکه وزیر هستی.”