
امام علی(ع) به قامتِ انسانی کامل زندگی را آغاز و به پایان برد، تا برای همهی ما، چراغ راهی باشد، او امیر زندگی بود. قطرهای از ذکرِ کردارش، سبب صحه و تأیید هر آزاد اندیشی، بر تقّرب ایشان خداست.
حُسنِ خُلق
اخلاق نیکوی او زبانزد مردمان است. یاران وی در اینباره گفتهاند: او همچون یکی از ما و در میان ما میزیست. نرمخو، و بسیار متواضع و آسانگیر بود و با این وجود ما بسیار تحت تأثیر هیبت وعظمت شخصیت ایشان، بودیم.
گذشت
در بُردباری و گذشت، حضرت علی(ع) از همهی مردمان گوی سبقت را ربوده بود. برای اثبات این گفته، کافی است بالاترین مراتب حِلم او را به طور اعم در رفتار با متخاصمان جنگ جمل و بهطور اخص با مروان بن حکم و عبداللّه بن زبیر ملاحظه کنیم. او در جنگ جمل بر مروان دست پیدا کرد. با آنکه این شخص از دشمنترین مخالفان علی(ع) بود، اما حضرت علی(ع) از وی درگذشت. همچنین آن حضرت بر عبید اللّه بن زبیر که یکی از سرسختترین دشمنانش بود و به علی آشکارا ناسزا میگفت، دست یافت و او را اسیر کرد ولی وی را مورد عفو قرار داد و به او گفت: «برو!نمیخواهم تو را ببینم.»و سخنی بیشتر از این بر زبانش نراند.
سخاوت و بخشندگی
او بخشندهتر از ابرهای پرباران بهاری بود و در این میدان نیز هماوردی برای او نمیتوان سراغ کرد. شعبی در اینباره گفته است: امام علی(ع) بخشندهترین مردمان بود. معاویه سرسختترین دشمن آن حضرت، نیز گفته بود: اگر علی انباری پر از زَر و اتاقی انباشته از کاه میداشت، پیش از آنکه کاه را ببخشد، زر را میبخشید. در مخزن بیت المال میرفت، و در آنجا نماز میگزارد و میگفت: ای زرد و ای سپید(طلا و نقره) غیر از مرا فریب دهید.
با آنکه بر همهی امپراطوری اسلامی، به جز شام، فرمانروایی داشت، از خود میراثی بر جای نگذاشت.
جز او، کس دیگری به مضمون آیهی نجوا عمل نکرد. از دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد و هرگز به نیازمندی پاسخ رد نگفت.
اصلاح جامعه
از جـمـلـه ویـژگـیهـای حکومت امام علی(ع)، تلاش برای اصلاح جامعه است. وی هـنگامی به حکومت رسید که جامعه از مسیر اصلی فاصله گرفته و از تـوحـیـد دور شـده بود، دورانی که احادیث جدیدی به زبان پیامبر وارد دیـن شـده بود و احکام اسلام ناب محمدی(ص) کمتر بیان میشد و بـه بعضی از احکام عمل میشد، بنابراین هر روز از مرکزِ هِرم دور مـیشدند تا کار به جایی کشید که اعیان و اشراف و باندهای ثروتمند در رأس حـکومت قرار گرفته، ارزشهای اسلامی پایمال شده، بـسـیـاری از تـبعیدشدگان زمان پیامبر(ص) برگشته و به حکومت رسیده بـودنـد. آری، عـلی(ع) در چنین دورانی به حکومت رسید و چارهای جـز اصـلاح نـظام نداشت. افرادی مانند طلحه و زبیر با او مخالفت مـیکـنند اما امام(ع) مصمم است تا حکومت را اصلاح کند. به همین دلیل استانداران را عوض کرد و بسیاری از کارگزاران قریش، بکر، ثـقـیـف کـه از طبقه اشراف بودند، به زیر آمدند و طائفهی هَمْدان، حـمـیـر و حـمرإ به عنوان مسئولین نظام حکومتی امام(ع) انتخاب شـدند.
امام(ع) هم چنین در صدد برآمد تا پولهایی را که از بیت الـمـال در زمان عثمان به افراد بذل و بخشش شده بود، پس بگیرد، از این رو بعد از بیعت مردم با او بر منبر رفت و در این خصوص فـرمـود: (والـلـه لـو وجـدته قد تزوج به النسإ وملک به الامإ لـرددتـه فـان فـی الـعـدل سعه ومن ضاق علیه العدل فالجور علیه اضـیـق; به خدا قسم، اگر از بخششهای عثمان چیزی پیدا کنم که به وسیله آن زنها ازدواج کردهاند و کنیزانی خریداری شدهاند، الـبته آنها را میگیرم و به صاحبانش بازمیگردانم، چون که در کـار عـدالـت برای مردم عرصهای وسیع است و هرکس از عدل بگذرد، دل تنگ میشود و ظلم و جور او را دل تنگتر میکند.)
مـورّخان مینویسند: امام علی(ع) تمام اراضی و اموالی را که پیش از او از بـیـتالمال به اشراف داده شده بود، پس گرفت. امام(ع) ایـن اصـلاحـات را ضـروری مـیدانـسـت، زیـرا موجب قوام و تشیید(استواری) حکومت نوپای اسلام میشد.